دوستان عزیز من
نوشته های من چه در این وبلاگ چه جاهای دیگه .. همه ثبت شده و کپی رایت داره..
یعنی حق نشر محفوظه و پیگرد داره
شمایی که استفاده می کنی .. این نکات رو کاملا در نظر بگیر
ممنون
صبحی که با صدای تو آغاز شود..
روزی که با یاد تو طی شود..
شبی که با دستان تو سپری شود..
بهار ...یعنی امروز...
صدای گامهای تو
آشفته کرد خواب زمستانم را
بهار........صدای توست
که در گوشم آرام زمزمه کرد :
" بیدار شو"
......عطر نفسهای توست
و احساس سرانگشتان تبدارت
لمس کن مرا !..........جوانه خواهم زد
.
.
.
یک مشت نگاه سبز بر صورتم پاشید و من..........
......... بیدار شدم ...............
شهر اِفسوس یکی از شهرهای مهم تمدن روم باستان در آسیای صغیر می باشد. این شهر که در سواحل دریای اژه و کناره رود مندرس کوچک واقع شده امروزه به ترکی بنام اِفس خوانده می شود. آثار بجا مانده از این شهر از نظر تاریخی جایگاه ویژه و ارزشمندی دارد.
قدمت شهر تاریخی افسوس به 6000 سال پیش از میلاد مسیح (ع) میرسد و تا بهحال بناهای تاریخی و اشیای باستانی فراوانی از دورههای مختلف حیات انسان از جمله دوره نوسنگی در آن کشف شدهاند.
در میان آثار باستانی بجا مانده در این شهر بنای یک کتابخانه به چشم می خورد. این کتابخانه که در حدود سال ۱۲۵ میلادی توسط ژولیوس آکویلا سلسوس به یادبود پدرش ساخته شده است به نام کتابخانه سلسوس معروف شده است. این کتابخانه جزء معدود بناهای اختصاص داده شده برای کتابخانه است که تاکنون تقریباً سالم باقی مانده است. این کتابخانه که جزو اولین کتابخانه های عمومی است که در آسیای صغیر براساس فرهنگ روم باستان ساخته شده مورد توجه بسیاری از پژوهشگران واقع شده است. در این نوشته سعی بر آن است تا با توجه به آثار باقی مانده از این بنا مشخصات و خصوصیات کتابخانه های دوره باستان روم از نقطه نظرهای مختلف مورد بررسی قرار گیرد
تخته نرد افسوسی ها
تابلوی بیمارستان
نایک (nike) خدای پیروزی (( سر منشاء برند نایک))
سنگ چین های شهر
یکی از مهمترین جاذبه های افس ** توالت خیلی خیلی عمومی** !!!
این هم آگهی و آدرس ** خانه عشق**
** اگر به مکانهای تاریخی علاقمند هستید ..این سفر رو از دست ندین ..
**اگر در تابستان به افس می روید کلاه یا چتر و آب معدنی حتما همراه داشته باشید
من که چیز زیادی ازت نمی خوام
فقط همه ی وقتت رو..
هر چی که داری
من فقط همه ی نگاهت رو می خوام
که همه ی نگاهت فقط مال من باشه
البته با حواست با همه ی حواست
این چیز زیادیه ؟!
من که چیز زیادی ازت نمی خوام
دستهات رو می خوام
فقط 2 تا دست...
به اندازه ی یه آغوش باز
برای همیشه...فقط برای من...
غیر از نگاهت و چشمات...لبخندت و آغوشت...و البته لبهات..غیر از همه ی همه ت
من که ازتو چیزی نمی خوام...
ببین چه خوب درکِت می کنم
....حالا فعلاً... یک ساعت وقت داری که بهت بگم..چقدر دلم برات تنگ شده ؟!